نوشته شده در 26 آبان 1404، ساعت 06:55

اهمیت مدیر مدرسه

اهمیت مدیر مدرسه

چند خطی پیرامون اهمیت مدیران در مدرسه

تالیف – مدیر مدرسه؟ چرا مهم است؟

در هر مدرسه‌ای، صدایی هست که اگر خاموش شود، ضربان زندگی مدرسه کند می‌شود. این صدا، صدای مدیر است. نه صدایی از جنس فریاد و دستور، بلکه صدایی از جنس حضور، درک، تصمیم، و الهام برای همه.

مدیر مدرسه، فقط یک شغل نیست؛ یک نقش زیربنایی در سازوکار تربیت رسمی دانش آموزان است. سنگ زیرین آسیاست، نماد حرکت همراه با صبر و مقامت در مدرسه، مدیر است.

اگر مدرسه را همچون کشتی‌ای در دریای متلاطم جامعه امروز تصور کنیم، مدیر ناخدایی است که باید همزمان نقشه را بخواند، جهت باد را بفهمد، و خدمه را دلگرم نگه دارد.

مایکل فولان، پژوهشگر برجسته حوزه رهبری آموزشی، می‌گوید:

هیچ تحول پایداری در آموزش بدون یک رهبر مؤثر در مدرسه ممکن نیست.[1]

نقش مدیران، فراتر از نظم‌بخشی یا کنترل اجرایی است. آن‌ها صرفاً ناظر اجرای مقررات یا توزیع‌کننده منابع نیستند؛ بلکه در معنایی عمیق‌تر، معماران فرهنگ مدرسه‌اند. فرهنگی که در آن، هر نگاه، هر تصمیم، و حتی سکوت‌ها نیز حامل معناست. مدیر است که تصمیم می‌گیرد در راهروی مدرسه لبخند بزند یا عبوس از کنار دانش آموزان بگذرد، و همین انتخاب ساده، پیام روشنی به تمام بدنه مدرسه می‌دهد. اوست که انتخاب می‌کند چگونه با خطای یک دانش‌آموز برخورد کند، و این برخورد می‌تواند یا ریشه شرم و ترس را در دل کودک بکارد، یا جوانه‌ای از مسئولیت‌پذیری و اعتماد را در او رشد دهد.

معماری فرهنگ مدرسه یعنی ساختن فضایی که در آن هم «چگونه بودن» است و هم «چه کاری کردن». جایی که مشارکت ارزش است، نه فقط ابزار؛ و یادگیری، امری انسانی است، نه صرفاً فنی.

چنین فرهنگی نه با آیین‌نامه، بلکه با کنش‌های هرروزه و ظریف مدیر ساخته می‌شود. بنابراین، مدیر نه فقط نگهبان نظم، بلکه خالق فضاست؛ فضاهایی که می‌توانند جان انسان را بپرورانند یا فرسوده‌اش کنند.

جان هتی، صاحب‌نظر مطرح در پژوهش‌های مبتنی بر شواهد و خالق نظریه یادگیری مشهود، پس از تحلیل بیش از ۸۰۰ مطالعه، می‌نویسد:

رهبری آموزشی تأثیر غیرمستقیم اما قوی بر یادگیری دانش‌آموزان دارد، از راه شکل‌دادن به فرهنگ، جهت‌دادن به تمرکز معلمان، و ایجاد انسجام[2]

مدیر خوب، خود را نه در مرکز، بلکه در میان می‌بیند: میان معلمان، میان دانش‌آموزان، میان والدین. او نقطه تعادل بین چشم‌انداز و واقعیت است. به‌زبان ساده‌تر، می‌داند که باید هم رؤیا ببافد، هم واقعیت را زندگی کند.

هتی تأکید می‌کند که مدیران موفق، به جای آن‌که همه تصمیم‌ها را خودشان بگیرند یا صرفاً عملکرد را بسنجند، تمرکز معلمان را هدایت می‌کنند:  به سمت یادگیری واقعی، به سمت پیشرفت مداوم، و به سمت همکاری. مدیر مؤثر، مانند آهنربایی است که پراکندگی‌ها را جمع می‌کند و حول یک چشم‌انداز روشن، انسجام می‌آفریند.  او نه با دستور، بلکه با نفوذ و کاریزمای فکری و شخصیتی، باعث می‌شود که یادگیری برای همه اعضای مدرسه ــ چه بزرگ‌سال و چه کودک ــ به یک ارزش مشترک تبدیل شود.

فرهنگ مدرسه چیزی نیست که در آیین‌نامه‌ها نوشته شود. با دیوار رنگ‌شده یا تابلوهای انگیزشی ساخته نمی‌شود. بلکه در گفت‌وگوی یک به یک مدیر با معلمی درمانده، در دلجویی از دانش‌آموزی آزرده، و در تاب‌آوردنِ بی‌عدالتی‌ها با صدای آرام اما استوار، شکل می‌گیرد. وقتی مدیر با دقت گوش می‌دهد، نه فقط برای پاسخ‌دادن، بلکه برای درک‌کردن، دارد به فرهنگ گوش‌دادن معنا می‌بخشد. وقتی اشتباه را فرصتی برای یادگیری می‌بیند، نه تهدیدی برای اقتدار، دارد بذر رشد را می‌کارد. و وقتی انسجام را بر رقابت ترجیح می‌دهد، پایه‌های اعتماد را می‌سازد.

در جهانی که مدرسه‌ها با چالش‌هایی پیچیده و گاه متضاد احاطه شده‌اند، نقش مدیر بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. امروز، مدرسه دیگر یک نهاد منزوی و آرام در دل محله نیست؛ بلکه میدان تنش‌های بزرگ اجتماعی، اقتصادی و فناورانه است. فرسودگی روانی و حرفه‌ای معلمان، که گاه از دلِ فشارهای پنهان و فرساینده‌ کار ناشی می‌شود، همان‌قدر یک چالش حیاتی است که نابرابری آموزشی ناشی از فقر، تبعیض جنسیتی، یا تفاوت‌های فرهنگی. مدیر، در میانه این میدان، کسی است که باید این فشارها را هم ببیند، هم بفهمد، و هم پاسخی انسانی برای آن‌ها بیابد.

از سوی دیگر، تصمیم‌های سیاست‌گذارانِ دور از میدان عمل، اغلب با واقعیات روزمره مدرسه بیگانه‌اند. گاه از مدیر انتظار دارند هم مجری باشد، هم نوآور؛ هم پاسخ‌گو باشد، هم تغییرآفرین. و در عین حال، تحولات فناورانه، با شتابی که هیچ نظام آموزشی سنتی را یارای هم‌پایی با آن نیست، هر روز معادلات تازه‌ای پیش‌روی مدرسه می‌گذارند: از چگونگی ادغام هوش مصنوعی در آموزش، تا مدیریت حضور دانش‌آموزان در زیست‌جهان دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی.

در چنین شرایطی، مدیر مدرسه تنها کسی است که می‌تواند در میان این همه تضاد، پیوندی انسانی، حرفه‌ای و معنادار بسازد. تنها اوست که هم قلب مدرسه را می‌فهمد، هم منطق نظام را، و هم اضطراب آینده را. اوست که می‌تواند میان فشار برای اجرای سیاست‌ها و نیاز به شنیدن صدای معلمان، تعادل ایجاد کند. میان نظم و خلاقیت، میان کنترل و رهایی، میان عدالت و امکان.

این پیوند انسانی‌ـ‌حرفه‌ای، در ظاهر شاید چیزی انتزاعی به‌نظر برسد، اما در عمل، مهم‌ترین نقش را در زنده‌نگه‌داشتن روح آموزش ایفا می‌کند.

مدیر، در این معنا، تنها یک عامل اجرایی نیست؛ بلکه واسطه‌گر میان جهان سیاست، اقتصاد، اجتماع و جهان تربیت است. پلی میان بایدها و می‌خواهم‌ها. و همین است که او را نه فقط به نگهبان ساختار وظاهر مدرسه، بلکه به «نگاه‌بانِ معنای مدرسه» تبدیل می‌کند.

پس مدیر مهم است، چون فرهنگ مهم است؛ چون امید به آینده مهم است؛ چون انسانی ماندن مدرسه مهم است.

مدیر مهم است، چون کافی است او درست بایستد، آنگاه مدرسه به راه می‌افتد. نه فقط در معنا، بلکه در عمل. نه فقط در ابلاغیه ها و اسناد سیاستی، بلکه در دل کودکان، در نگاه معلمان، و در آینده‌ای که از دل کلاس‌های ساده و صبور ما ساخته می‌شود.

بله، شاید همه مدیران آن‌گونه نباشند که در این متن از آن‌ها سخن رفت. شاید آنچه در مدارس پیرامونمان می‌بینیم، با آن تصویری که در اینجا ترسیم شد فاصله داشته باشد؛ گاه حتی بسیار دور. اما مگر نه اینکه هر تحول بزرگی، از دل یک آرزو زاده می‌شود؟ اینکه بتوانیم با صدای بلند بگوییم «مدیر چگونه می‌تواند باشد»، خود گامی است در مسیر دگرگونی آنچه هست. نام بردن از نیکی، نخستین قدمِ ساختن آن است. این متن تمناست؛ تمنا برای آن‌که مدرسه‌هایمان نه با ترس، بلکه با خرد و مهر اداره شوند. و اگر هنوز به این نقطه نرسیده‌ایم، دست‌کم راه را دیده‌ایم. این خود، آغاز است.

و البته، این همه گفتیم که مدیر باید چنین باشد و چنان بماند؛ اما هیچ‌یک از این‌ها، در خلأ رخ نمی‌دهد. هیچ مدیری، هرچقدر دل‌سوز و هوشمند، به‌تنهایی نمی‌تواند فرهنگ مدرسه را دگرگون کند، مگر آنکه همراهی ببیند، فهمیده شود، و حمایت شود. این مسیر، یک‌نفره پیمودنی نیست. اگر می‌خواهیم مدیران ما بایستند، بجوشند، بسازند و بمانند، باید در کنارشان بایستیم. باید به آن‌ها فضا، اعتماد، یادگیری و دلگرمی بدهیم. بهتر بودن و بهتر ماندن، نیازمند هم‌راهی است؛ هم‌راهی ما با آنان. تنها در این صورت است که آن رؤیای دور، به واقعیتی نزدیک بدل خواهد شد.

هوای مدیران را داشته باشیم – چه برای بهتر شدن و چه برای بهتر ماندن –  اگر در جست و جوی مدرسه ای آرمانی برای کودکانمان هستیم.

در ادامه باتحصیلات و سوابق کاری مدیریت محترم دبستان نوآوران اندیشه بیشتر آشنا میشویم.

بر لینک زیر کلیک کنید.

📎 رزومه جدید.pdf

اهمیت مدیر مدرسه

26 آبان 1404، ساعت 06:55۲۰ دقیقه مطالعه
اهمیت مدیر مدرسه

چند خطی پیرامون اهمیت مدیران در مدرسه

تالیف – مدیر مدرسه؟ چرا مهم است؟

در هر مدرسه‌ای، صدایی هست که اگر خاموش شود، ضربان زندگی مدرسه کند می‌شود. این صدا، صدای مدیر است. نه صدایی از جنس فریاد و دستور، بلکه صدایی از جنس حضور، درک، تصمیم، و الهام برای همه.

مدیر مدرسه، فقط یک شغل نیست؛ یک نقش زیربنایی در سازوکار تربیت رسمی دانش آموزان است. سنگ زیرین آسیاست، نماد حرکت همراه با صبر و مقامت در مدرسه، مدیر است.

اگر مدرسه را همچون کشتی‌ای در دریای متلاطم جامعه امروز تصور کنیم، مدیر ناخدایی است که باید همزمان نقشه را بخواند، جهت باد را بفهمد، و خدمه را دلگرم نگه دارد.

مایکل فولان، پژوهشگر برجسته حوزه رهبری آموزشی، می‌گوید:

هیچ تحول پایداری در آموزش بدون یک رهبر مؤثر در مدرسه ممکن نیست.[1]

نقش مدیران، فراتر از نظم‌بخشی یا کنترل اجرایی است. آن‌ها صرفاً ناظر اجرای مقررات یا توزیع‌کننده منابع نیستند؛ بلکه در معنایی عمیق‌تر، معماران فرهنگ مدرسه‌اند. فرهنگی که در آن، هر نگاه، هر تصمیم، و حتی سکوت‌ها نیز حامل معناست. مدیر است که تصمیم می‌گیرد در راهروی مدرسه لبخند بزند یا عبوس از کنار دانش آموزان بگذرد، و همین انتخاب ساده، پیام روشنی به تمام بدنه مدرسه می‌دهد. اوست که انتخاب می‌کند چگونه با خطای یک دانش‌آموز برخورد کند، و این برخورد می‌تواند یا ریشه شرم و ترس را در دل کودک بکارد، یا جوانه‌ای از مسئولیت‌پذیری و اعتماد را در او رشد دهد.

معماری فرهنگ مدرسه یعنی ساختن فضایی که در آن هم «چگونه بودن» است و هم «چه کاری کردن». جایی که مشارکت ارزش است، نه فقط ابزار؛ و یادگیری، امری انسانی است، نه صرفاً فنی.

چنین فرهنگی نه با آیین‌نامه، بلکه با کنش‌های هرروزه و ظریف مدیر ساخته می‌شود. بنابراین، مدیر نه فقط نگهبان نظم، بلکه خالق فضاست؛ فضاهایی که می‌توانند جان انسان را بپرورانند یا فرسوده‌اش کنند.

جان هتی، صاحب‌نظر مطرح در پژوهش‌های مبتنی بر شواهد و خالق نظریه یادگیری مشهود، پس از تحلیل بیش از ۸۰۰ مطالعه، می‌نویسد:

رهبری آموزشی تأثیر غیرمستقیم اما قوی بر یادگیری دانش‌آموزان دارد، از راه شکل‌دادن به فرهنگ، جهت‌دادن به تمرکز معلمان، و ایجاد انسجام[2]

مدیر خوب، خود را نه در مرکز، بلکه در میان می‌بیند: میان معلمان، میان دانش‌آموزان، میان والدین. او نقطه تعادل بین چشم‌انداز و واقعیت است. به‌زبان ساده‌تر، می‌داند که باید هم رؤیا ببافد، هم واقعیت را زندگی کند.

هتی تأکید می‌کند که مدیران موفق، به جای آن‌که همه تصمیم‌ها را خودشان بگیرند یا صرفاً عملکرد را بسنجند، تمرکز معلمان را هدایت می‌کنند:  به سمت یادگیری واقعی، به سمت پیشرفت مداوم، و به سمت همکاری. مدیر مؤثر، مانند آهنربایی است که پراکندگی‌ها را جمع می‌کند و حول یک چشم‌انداز روشن، انسجام می‌آفریند.  او نه با دستور، بلکه با نفوذ و کاریزمای فکری و شخصیتی، باعث می‌شود که یادگیری برای همه اعضای مدرسه ــ چه بزرگ‌سال و چه کودک ــ به یک ارزش مشترک تبدیل شود.

فرهنگ مدرسه چیزی نیست که در آیین‌نامه‌ها نوشته شود. با دیوار رنگ‌شده یا تابلوهای انگیزشی ساخته نمی‌شود. بلکه در گفت‌وگوی یک به یک مدیر با معلمی درمانده، در دلجویی از دانش‌آموزی آزرده، و در تاب‌آوردنِ بی‌عدالتی‌ها با صدای آرام اما استوار، شکل می‌گیرد. وقتی مدیر با دقت گوش می‌دهد، نه فقط برای پاسخ‌دادن، بلکه برای درک‌کردن، دارد به فرهنگ گوش‌دادن معنا می‌بخشد. وقتی اشتباه را فرصتی برای یادگیری می‌بیند، نه تهدیدی برای اقتدار، دارد بذر رشد را می‌کارد. و وقتی انسجام را بر رقابت ترجیح می‌دهد، پایه‌های اعتماد را می‌سازد.

در جهانی که مدرسه‌ها با چالش‌هایی پیچیده و گاه متضاد احاطه شده‌اند، نقش مدیر بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. امروز، مدرسه دیگر یک نهاد منزوی و آرام در دل محله نیست؛ بلکه میدان تنش‌های بزرگ اجتماعی، اقتصادی و فناورانه است. فرسودگی روانی و حرفه‌ای معلمان، که گاه از دلِ فشارهای پنهان و فرساینده‌ کار ناشی می‌شود، همان‌قدر یک چالش حیاتی است که نابرابری آموزشی ناشی از فقر، تبعیض جنسیتی، یا تفاوت‌های فرهنگی. مدیر، در میانه این میدان، کسی است که باید این فشارها را هم ببیند، هم بفهمد، و هم پاسخی انسانی برای آن‌ها بیابد.

از سوی دیگر، تصمیم‌های سیاست‌گذارانِ دور از میدان عمل، اغلب با واقعیات روزمره مدرسه بیگانه‌اند. گاه از مدیر انتظار دارند هم مجری باشد، هم نوآور؛ هم پاسخ‌گو باشد، هم تغییرآفرین. و در عین حال، تحولات فناورانه، با شتابی که هیچ نظام آموزشی سنتی را یارای هم‌پایی با آن نیست، هر روز معادلات تازه‌ای پیش‌روی مدرسه می‌گذارند: از چگونگی ادغام هوش مصنوعی در آموزش، تا مدیریت حضور دانش‌آموزان در زیست‌جهان دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی.

در چنین شرایطی، مدیر مدرسه تنها کسی است که می‌تواند در میان این همه تضاد، پیوندی انسانی، حرفه‌ای و معنادار بسازد. تنها اوست که هم قلب مدرسه را می‌فهمد، هم منطق نظام را، و هم اضطراب آینده را. اوست که می‌تواند میان فشار برای اجرای سیاست‌ها و نیاز به شنیدن صدای معلمان، تعادل ایجاد کند. میان نظم و خلاقیت، میان کنترل و رهایی، میان عدالت و امکان.

این پیوند انسانی‌ـ‌حرفه‌ای، در ظاهر شاید چیزی انتزاعی به‌نظر برسد، اما در عمل، مهم‌ترین نقش را در زنده‌نگه‌داشتن روح آموزش ایفا می‌کند.

مدیر، در این معنا، تنها یک عامل اجرایی نیست؛ بلکه واسطه‌گر میان جهان سیاست، اقتصاد، اجتماع و جهان تربیت است. پلی میان بایدها و می‌خواهم‌ها. و همین است که او را نه فقط به نگهبان ساختار وظاهر مدرسه، بلکه به «نگاه‌بانِ معنای مدرسه» تبدیل می‌کند.

پس مدیر مهم است، چون فرهنگ مهم است؛ چون امید به آینده مهم است؛ چون انسانی ماندن مدرسه مهم است.

مدیر مهم است، چون کافی است او درست بایستد، آنگاه مدرسه به راه می‌افتد. نه فقط در معنا، بلکه در عمل. نه فقط در ابلاغیه ها و اسناد سیاستی، بلکه در دل کودکان، در نگاه معلمان، و در آینده‌ای که از دل کلاس‌های ساده و صبور ما ساخته می‌شود.

بله، شاید همه مدیران آن‌گونه نباشند که در این متن از آن‌ها سخن رفت. شاید آنچه در مدارس پیرامونمان می‌بینیم، با آن تصویری که در اینجا ترسیم شد فاصله داشته باشد؛ گاه حتی بسیار دور. اما مگر نه اینکه هر تحول بزرگی، از دل یک آرزو زاده می‌شود؟ اینکه بتوانیم با صدای بلند بگوییم «مدیر چگونه می‌تواند باشد»، خود گامی است در مسیر دگرگونی آنچه هست. نام بردن از نیکی، نخستین قدمِ ساختن آن است. این متن تمناست؛ تمنا برای آن‌که مدرسه‌هایمان نه با ترس، بلکه با خرد و مهر اداره شوند. و اگر هنوز به این نقطه نرسیده‌ایم، دست‌کم راه را دیده‌ایم. این خود، آغاز است.

و البته، این همه گفتیم که مدیر باید چنین باشد و چنان بماند؛ اما هیچ‌یک از این‌ها، در خلأ رخ نمی‌دهد. هیچ مدیری، هرچقدر دل‌سوز و هوشمند، به‌تنهایی نمی‌تواند فرهنگ مدرسه را دگرگون کند، مگر آنکه همراهی ببیند، فهمیده شود، و حمایت شود. این مسیر، یک‌نفره پیمودنی نیست. اگر می‌خواهیم مدیران ما بایستند، بجوشند، بسازند و بمانند، باید در کنارشان بایستیم. باید به آن‌ها فضا، اعتماد، یادگیری و دلگرمی بدهیم. بهتر بودن و بهتر ماندن، نیازمند هم‌راهی است؛ هم‌راهی ما با آنان. تنها در این صورت است که آن رؤیای دور، به واقعیتی نزدیک بدل خواهد شد.

هوای مدیران را داشته باشیم – چه برای بهتر شدن و چه برای بهتر ماندن –  اگر در جست و جوی مدرسه ای آرمانی برای کودکانمان هستیم.

در ادامه باتحصیلات و سوابق کاری مدیریت محترم دبستان نوآوران اندیشه بیشتر آشنا میشویم.

بر لینک زیر کلیک کنید.

📎 رزومه جدید.pdf